شاینا گلیشاینا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

لوبیای کوچولوی زمستونی

اصاً ،نه

جاتون خالي ديروز بعد از يه كرج گردي و يه چرت نيم ساعته با شاينا خانوممون و بابارضا رفتيم رستوران روما براي نهار اولا كه دخترم خانوم نشست رو صندلي و كلي مارو سرافراز كرد از مودب بودنش و البته از غذا خوردن خبري نبود و با جايزه اي كه بهش دادن مشغول بود مامان هوكو وقتي كه داشت سعي ميكرد يه قاشق غذا به دخترك ناز نازكش بخورونه شازده خانوم خيلي محترمانه فرمودن اصاً اصاًيعني نه اصلا و اينطور شد كه مادر هوكو دست از سعي و تلاش بر داشت ولي دو تا شاخ در اورد كه آخه بچه تو اين چيزارو از كجا ياد ميگيري بعد از اون آمديم خونه و شب بازم جاتون خالي منزل دايي مسعود يا به قول شاينا مٓسود دعوت شديم و اونجا بود كه ما فهميديم شاينا اسم. همه افراد خونواده رو ميتونه...
26 مهر 1393

فسقلي حالا ديگه دايره هم ميكشه

آخه جوجه !!!!!!! دايره كشيدنو از كجا ياد گرفتي؟ از بس كه گفتي پيشي بكش و منم هي كشيدم حالا شاينا فسقلم ياد گرفته بهش ميگم  دايره بكش برام دايره ميكشه بعد ميگم چشم بكش دو تا نقطه ميزاره دخترم خيلي به نقاشي علاقه داره مدام با مداد شمعي و مداد رنگي داره خط ميكشه كلا كتاب دوست داره از  حالا سرش تو كتابه ! هههههه   
17 مهر 1393

داغ ، باشيي

يعني بيهوش ميشم   دختر با اين حرف زدنت دستگاه فر موي  منو تو كمد ديدي بهم گفتي مامان جيز انگشتتو آرردي بالا تكون م دادي  گفتي داغ  بعد كله خوشگلتو كج كردي با چشم و ابرو و لب و لوچه گفتي باشيييي يعني من نميدونم چطوري ميتونم جلوي خودم و ميگيرم كه نخورمت  عسللل.
4 مهر 1393

عسل خوشمزه مامان نِنا

شايناي عزيزم دختر مهربون و با احساسم گاهي ميمونم جواب اينهمه احساسات قشنگ فرشته كوچولومو چطوري بدم جدي ميگم گاهي تند تند بوسم ميكني صورتمو دستمو واقعا شرمنده ميشم عزيزم گل خوشبوي كوچولوم آخه هر چقدرم كه قربون صدقه ت ميرم دلم آروم نميشه ني ني خانوم يه هفته ديگه بيست ماهه ميشه  شيرين زبونم الان ديگه خيلي از كلماتي كه ما ميگيم رو تكرار ميكني بعضياش رو هم به روش خودت خيلي شيرين ميگي شعر يه توپ دارم قلقليه رو دوتايي ميخونيم ( يه توپ دارم " گگه ايه " ميزنم زمين " هاوا " من اين توپو " نههه" بابام بهم " عيديداد" يه توپِ" گيگي ايه ) البته با حركات دست و چشم و سر و لب و لوچه هههههههه دورت بگردم شيرينم ...
1 مهر 1393
1